معنی نوعی انبردست

واژه پیشنهادی

نوعی انبردست

انبرقفلی

قیچی سیم بر

گازانبر


نوعی خط

نوعی خط

حل جدول

نوعی انبردست

دم باریک،سیم چین


انبردست ظریف

دم‌باریک

لغت نامه دهخدا

انبردست

انبردست. [اَم ْ ب ُ دَ] (اِ مرکب) در اصطلاح مکانیک، نوعی از اهرم که تکیه گاه آن بین نقطه ٔ کارگر و نقطه ٔ ایستادگی قرار دارد. (از فرهنگ فارسی معین).


نوعی

نوعی. [ن َ / نُو] (ص نسبی) منسوب به نوع. مقررشده برای نوع. (ناظم الاطباء). مربوط به نوع: صورت نوعی. حرکت نوعی. (فرهنگ فارسی معین): من ِ نوعی.


صورت نوعی

صورت نوعی. [رَ ت ِ ن َ / نُو] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) صورت نوعیه. جوهر حال است در هیولای ثانی و آن جوهریست داخل در جسم و مبداء بود آثار آنراچون روشنائی و سوزندگی و بدین صورت است که نوع اجسام مختلف شود. جوهریست بسیط که وجود آن بالفعل تمام نشود بدون آنچه در آن حلول یابد. (تعریفات جرجانی).

فرهنگ فارسی هوشیار

انبردست

نوعی انبر که برای باز و بسته کردن پیچ و مهره به کار میرود


نوعی

نوعی در فارسی سردکی گنی گونه ای جوری

فرهنگ عمید

انبردست

نوعی ابزار برای بازکردن پیچ و مهره یا بریدن مفتول،

فارسی به آلمانی

انبردست

Drahtzange (pl), Kneifzange (pl), Zange (pl)

فارسی به عربی

انبردست

زردیه


نوعی

عام، مثالی

معادل ابجد

نوعی انبردست

853

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری